əˈdʒədʒ-Adjudge-En-آج آچ ،آچ آچ= دانستن، فرض کردن، فتوی دادن، داوری کردن، محکوم کردن، با حکم قضایی فیصل دادن

معانی دیگر: (حقوق) داوری قانونی کردن، قضاوت کردن، حکم قانونی صادر کردن، (هزینه یا جریمه و غیره) به طور قانونی دادن، فتوی دادن در، مقرر داشتن، فر­ کردن

Adjudge-Turk-آج آچ، آچ آچ، آچاچی=کلید، گره گشایی، برقراری صلح، فیصله دادن، گشایش، میان دوچیز جدایی انداختن، میان چیز صلح برقرار کردن، قضاوت وحکم کردن ، و.-

آچ=باز، جدایی، بازکردن گره،و.-آچ فعل امر آچماق= گشودن، بازکردن، جدا کردن،فیصله دادن  و.-آچاچَ (آچاچی، آچاجی)=آچار، کلید، بازکننده، حکم کننده،گره گشا، قاضی، فیصله دهنده و.- مثل: آچلیش=گشایش، صلح،- قاپی آچماق= گشودن در- آرا آچماق= فیصله دادن دعوا، سوا کردن حین دعوا، - آچیقلاماق= روشنگری، مسئله ای را آشکاروعیان کردن، -آچیقداجی(چیقداجی) =هزینه وجریمۀ وضع شده(واضع وآشکار=آچیق))، مقرری، حقوق، هزینه، آنچه که طرفین مصالحه توافق می کنند یا قاضی حکم می کند –آچ چرما=باز کردن چیزهای فر داده شده- چرماشیق=فرداده شده، پیچیده، در هم برهم، مسئلۀ گنگ ونامفهوم وپیچیده -

Adjudgment-En –آچاچمند، آجاگمند=فتوی

Adjudgment-Turk- آچاچمنت، آجاگمنت،آچاگمان (آچاقمان)=فتوی، گره ، (مفعول)  گره گشاینده، فیصله دهنده، فتوی دهنده، قضاوت کننده، مسئله ای را باز وقابل فهم کننده(فاعل ) و.-در فارسی گله مند=کسی که گله و شکایت می کند -

əˈdʒuːdɪˌket-Adjudicate-En-آجی دیکت، آچی دیکت= داوری کردن، حکم کردن، احقاق کردن

معانی دیگر: )حقوق) دعوی را استماع و قضاوت کردن، فتوی دادن، رای قانونی صادر کردن، داور شدن، مقرر داشتن، فیصل دادن

Adjudicate-Turk-آچی دیکت=فیصله دادن، استوار کردن و صحه نهادن حکم قانونی، برقرار کردن ومقرر کردن حکم قانونی

دیک=عمود، برافراشته(مثل دیرک یا میلۀ پرچم)، صحت و درستی، راست(روبه بالا مثل پایۀ ستون)، صاف و مستقیم به بالا،دیکت(دیکلت) فعل امر دیکتمک( دیکلتمک) =برافراشتن، ساختن و بنا کردن ، استوار و عمود کردن، راست کردن، صحه نهادن، مقرر کردن، بلند کردن، درجا بلند کردن(مثل از جا بلند کردن اشخاص حین حکم دادن)  و.-دیکل فعل امر دیکلمک=مثل دکل های نفتی در آب یا روی زمین بنا کردن(برپا شده)، استوار شدن(مثل ستون وپایۀ ساختمان)، بلند شدن(ازجا برخاستن، اگر بیمار است خوب شدن توانایی بلندشدن وکار کردن)، و.- امثال، آقاچ دیکمِک=تیرچوبی را درزمین کاشتن یا برافراشتن ومثل یک ستون بنا کردن است(تیرک وسط چادر)- دیک دور=بلند شو، برپا،راست و درست بایست- قانون دیکلتمک= قانون بنا کردن یا استوار کردن برقرار کردن(اجرای قانون)- أوی دیکدیم= خانه ساختم(بنا کردم)-  

ɪndəˌ- ket- Indicate-En ایندیکت(ایندیکیت)= نشان دادن، نمایان ساختن، حاکی بودن، اشاره کردن بر

معانی دیگر: اشاره کردن، حاکی بودن از، نشانه بودن، دلالت کردن بر، مشعر بودن، بیان کردن، ایجاب کردن، ضروری ساختن، (پزشکی) تجویز کردن، به طور مجمل بیان کردن، خاطر نشان کردن

Indicate-Turk- ایندیکت(ایندیگیت)=اکنون برو(اشاره کردن بر رفتن)، بنا کردن و نمایاندن(در معرض دید قرار دادن)، برپایی یک ستون چوبی یا فی وغیره (مثل دیرک پرچم یا ستون یادبود  به نشانۀ المان ونمایه)- بایداق دیکلت= پرچم برافراز (پرچم به میله زدن و برافراشتن)، به پرچم بزرگی وعظمت بخشیدن- دوا بیلن ایندیکلت =با دارو بدنش را قائم واستوار کن (پزشکی تجویز دارو  )، ایندیکیدا گتیر=دفعۀ بعد بیار(خاطر نشان کردن، بیان کردن ضرورت انجام چیزی)- این دیکت(این دقت)= باتمام وجود دقت کردن- این= بدن، اندام ، وجود، پایین، این (نگاه به نزدیک)و.

ɡɪˈhenə-Gehenna-En  - گِهَنا  ɡɪˈhenə- جهنا=دوزخ، جهنم، محبس

Gehenna-Turk-گِنا جهننا= جهنم، دوزخ،اجل مریضی وفنا، آتش سوزنده، جایگاه گناهکاران  

جهننأ یا جهننأما=1-مخفف: جان هاویلانماق=حالتی که با عجله وشتاب کردن به انسان روی می دهد، باعجله بسوی مرگ رفتن،  حالت قبل ازمرگ که جان با عجله بسوی مرگ می رود، حالتی که انسان در حال مرگ آخرین نفسها وحالات چهره و رعشه های عضلات بدن را نشان می دهد،  نهایت زمان عمر(اجل)- جان هاویل= حالت عجله وشتاب- جان= روح وروان، حیات، زنده بودن و.- هاولیقماق= عجله کردن، شتاب کردن، سرعت بخشیدن- هاویلانماق=عجله واشتیاق یا هوایی شدن برای رفتن یا انجام کاری ، کسی که یهویی به سرش می زند یک کاری را با عجله انجام دهد یا به سفری برود، - جهننأ یا جهننأما گیت = برو هرکاری خواستی بکن، برو به جهنم – معمولاً این جمله بعد از باز داشتن کسی به انجام ندادن یک کاری بدون اندیشه وعاقبت اندیشی  که باعث خسارت وخطر به فرد دارد گفته می شود یعنی فرد باز هم اصرار به انجام آن دارد. نأ(نأما)= چیه؟ چی؟ چکار؟ (نأما اِدیانگ= چکار می کنی؟- نأما دیانگ= چی میگی؟) – معمولاً با هاوا =بله می آید -هاوا نأما=بله چیه؟ (احتمالاً با  نعم = بله عربی مرتبط است )-  به صورت پسوند یا پیشوند به معنی –نأما=هر چی،هر کاری و.- نأما اِدسنگ اِد=هرکاری خواستی بکن- نأما دیسنگ دی=هرچی خواستی بگو-تلفظ به صورت  گهنا= گوننا، گُنه(گُ نه)(گناه)= در زیر آفتاب سوزان، در گرمای آتش، در گناه، جایگاه گناهگاران- گون=درخشندگی وروشنایی، خورشید، آفتاب سوزان،و. - گوننا قالیبدیر=در زیرنور خورشید مانده- گوننا یانیبدیر=در زیر آفتاب(نور خورشید)سوخته- گونش =آفتاب- چو گلنارگون کسوت آفتاب --- کبودی گرفت از خم نیل آب(نظامی)- به زرین عمود و به زرین کمر--- زمین کرده خورشیدگون سربسر(فردوسی).


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گاه نوشته هایی برای تو سقف حیاط خلوت / سقف پاسیو نظم دهنده روتختی چهار سر تی اس خرید ویلا در شمال کشور کرتين وال کد تخفیف اسنپ فود نمک سختی گیر باکس موزیک Stephanie